چيزى نميخواهم جز…
يک اتاق تاريک؛
يک موسيقى بى کلام؛
يک فنجان قهوه به تلخى زهر!
و خوابى به آرامي يک مرگ هميشگى
.
.
.
اينجا زمين!!
عصرآدمهاى بى احساس است
خوب باشى بد تفسير ميکنند
بد باشى مريض ميدادنند
حق انتخاب را خودشان خريده اند
.
.
.
نشاني ام عوض نشده، هنوز در همين خانه ام، فقط ديگر زندگى نميکنم
.
.
.
باران باشد، تو باشي و جاده ي بي انتها هم باشد…
به دنيا ميگويم خداحافظ!
.
.
.
مى گويند، دلتنگت نباشم!
خداى من… انگار به آب مى گويند خيس نباش..!
.
.
.
بت ها شکستنى بودند
و باورها ماندگار
و چه ساده دل بود ابراهيم…
.
.
.
از خوبان بيشتر ميترسم!
روزى تو،
خوب من بودى…
.
.
.
لباس پاره مترسک
نشان دهنده آن است که
در بين عروسک ها هم
فرق وجود دارد…
.
.
.
زنده باد مگس که يادمون دادکه زياد دورکسي بگردي آخرش ميزنه توي سرت
.
.
.
ميخواهم يادت را طلاق دهم
ولي چکار کنم
که از عهده مهريه سنگين خاطراتت بر نمي آيم!!
.
.
.
دلم عجيب تنگ شده براى تمام لحظه هايى که….دلت عجيب برايم تنگ مى شد!!!
.
.
.
اين بيرحمانه ترين اتفاق هر روزم است
چشمانم را باز مى کنم و تو نيستى
.
.
.
واقعيت را جا مى گذاريم هر روز صبح, پشت در اتاق گريم
از بس که آدمها…واقعى بودنمان را دوست ندارند
.
.
.
چه معادله ى نابرابرى
وقتى که من براى ديدنت چشمهايم را مى بندم
و تو
براى نديدنم
.
.
.
خيالت تخت
بازى برده را باختم
.
.
.
من را زير خاکستر جا گذاشتي!
آهاي با توأم…
يادت نرود من بخاطر تو آتش گرفتم
.
.
.
تنهايي مقدس است، اکنون اين را دريافتم
اگر چه با ياد آوري گذشته احساسم ميشکند
اما اکنون تنهايي را به همه چيز ترجيح ميدهم حتي به او
.
.
.
زمستاني سرد كه غذا نداشت تا جوجه هاشو سير كنه؛
گوشت بدن خودشو ميكند و ميداد به جوجه هاش ميخوردند.
زمستان تمام شد و مرد!
اما بچه هاش كه نجات پيدا كردند گفتند: آخى خوب شد مرد، راحت
شديم از اين غذاى تكرارى! اين است واقعيت تلخ روزگار ما
.
.
.
اينجا جايي است که پشت دوستت دارم ها هم نوشته…
ساخت_چين!!!
.
.
.
من رفتم!
و تو گفتي: برو به..
مدتهاست بي تابم
بي تاب بازگشت و کلام آخرت..
راستي
به سلامت بود يا به جهنم؟!

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: